امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

غنچه زندگیم

قربون کبوترای حرمت

رفتیم مشهد یه جای بی نظیر دنیا منبع ارامش۰ اقاجون نذر داشت بعد از خوب شدنش هممونو ببره مشهد و تو پسر ناز من اولین بارت بود که رفتی مشهد درست تو ۲۶شهریور ۹۴ با قطار رفتیم و تو راه کلی شاد بودی به خاطر سوار شدن تو قطار بابا بنده خدا فقط دنبال شما بود تو واگناچون خیلی قشنگ درای واگنارو باز میکردیو از واگن لوکومتیو ران میرفتی تا آشپزخونه ۰ می دونی پسرم به رانندگی علاقه خاصی داری و  همه وسایل نقلیه رو خوب میشناسی اسم همشونو میگی از تیلی (تریلی) اتودوس(اتوبوس) میمیبوس(مینیبوس)تاکسی اونیز(رونیز ماشین بابایی) بجو(پژو) بلاید(پراید)ال ببد(ال نود)و۰۰۰ خودتو بردیم حرم تا برامون دعا کنی اخه خدا دعای فرشته هارو زود قبول میکنه تو حرم امام...
31 شهريور 1394

جمله های باور نکردنی

پسرک مامان بدجور بزرگ شدی حالا دیگه همه چیزو میگی کامل ترین جمله هارو هیچ کس باور نمیکنه که شما اینطور صحبت کنی ۰ مامان میتونی برام انگ(آهنگ) بزاری? مامان میتونی د دونه آب بدی۰ مامان خودت بیا بازی بکن۰ مامان بل من بکن۰(من و بغل کن) مامان بلا بلا دو ممس(شکلات خوش مزه س) بابا میتونی اینو باش کنی? شب به بیر مامان ۰شب به بیر بابا بعدا بلافاصله شب به بیر املی۰ مامان د دونه بولا بولا (شکلات)بده ۰ ناپایه د دونه شه به به (شربت) درست بکن۰ بابا ایکیکی ماشین توجاس? مامان املی می می خورد تموم شد? خلاصه هر چی بنویسم ازین جمله های جادویی کمه ۰جمله هایی که منو بابارو هر روز وابسته تر میکنه بهت و عاشق تر روز به روز عشق ما به تو بیشتر...
31 شهريور 1394

خانه ای با بوی عشق

این روزها خانمان عجیب بوی عشق میدهد عشق من تو و بابا ۰ چند روز است در خانه با همیم و چقدر شیرین است این با هم بودنمان هر روز صبح با هم بیداریم با هم صبحانه میخوریم بازی ناهار گلیم بافی دوتایی خلاصه عجب روزهایی خوشی داریم عصرها منتظر بابا میمانیم و عشقمان را سه نفره جشن میگیریم جشن ما در قلب ماست در خانه کوچک دلمان ۰ خانه رادوست دارم خانه ای با دو عزیز مهربانم تو و بابا  خدایا خانه ای کوچک دلمان را حفظ کن ۰آمین
17 شهريور 1394
1